کد مطلب:36431 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:608

سلطه جوئی، نه... هدایت، آری











كشتار به خاطر كشتار؟

این حرفه ی جلادان است.

و جنگ به خاطر سلطه جوئی؟

این جنایت جباران و زورگویان است.

اما جنگ نمی تواند مقدس باشد مگر آنكه در خدمت هدفی مقدس. یعنی در راه آزاد كردن انسان و هدایت وی باشد.

بنابراین: پیش از اقدام به جنگ و خونریزی باید بارها و بارها در

[صفحه 60]

باره ی آن اندیشه كرد.

زیرا جنگ، تحریم شده است.

تنها جهاد- با آن مفهوم مقدس خود كه با جنگ متفاوت است- مشروع و عادلانه شمرده شده است.

از این رو، پیش از جهاد با دشمن، جهاد با نفس و به همراه آن ترس از پروردگار لازم است. زیرا رزمندگان، همانا پیك نور و روشنائی هستند، و نبرد آنها به خاطر بركندن خارهای مزاحم و ریشه كن كردن جلادان و ستمگران و طاغوتهای زمان است.

از این رو برافروختن آتش جنگ تنها زمانی جایز است كه برای بازگرداندن دشمنان و هدایت طاغوتها از تمام شیوه های مسالمت آمیز استفاده شده باشد.

در نبرد صفین پیروان حضرت از وی اجازه ی جنگ طلبیدند، مولا از آنان یكی دو روز مهلت خواست. به زودی شایعه هائی بر سر زبانها افتاد:

برخی گفتند: او از مرگ بیم دارد.

و دیگران گفتند: در مشروعیت جنگ با دشمن مردد است. پس مولا این چنین آنان را به باد نكوهش گرفت:

اما قولكم: اكل ذلك كراهیه الموت؟ فو الله ما ابالی دخلت الی الموت او خرج الموت الی. و اما قولكم: سكافی اهل الشام، فو الله ما دفعت الحرب یوما الا و انا اطمع انتلحق بی طائفه فتهتدی بی، و تعشو الی ضوئی، و ذلك احب الی من ان اقتلها علی ضلابها و ان كانت تبوء باثامها.

[صفحه 61]

«این كه می گوئید بیم از مرگ موجب این تاخیر شده است، به خدا قسم هیچباكندارم كه من به سوی مرگ روم یا مرگ به سوی من آید!

اما اینكه می گوئید: در جنگیدن با اهل شام تردید دارم، به پروردگار سوگند، یك روز هم نبرد را به تاخیر نینداخته ام مگر به این امید كه گروهی از آنان به من بپیوندند و به دست من هدایت یابند و در پرتو روشنائی من رستگار شوند.

من بیش از سركوب آنان، هدایتشان را دوست می دارم، گر چه آنان گمراهند و در گناه غرقه اند.»[1] زیرا هدف، كشتار و سلطه جوئی نیست، بلكه هدایت گمراهان مورد نظر است.


صفحه 60، 61.








    1. نهج البلاغه، خطبه ی 54.